گاه سحر است خيز اي مايه ناز نرمك نرمك باده خور و چنگ نواز
كه آنها كه بجايند نپايند دراز و آنها كه شدند كس نمي آيد باز
****************************************
گويند: هر آن كس كه با پرهيزند آنسان كه بميرند بدانسان برخيزند
ما با مي معشوق از آنيم مدام باشد كه به حشرمان چنان برانگيزند
****************************
چندين غم مال و حسرت دنيا چيست؟ هرگز ديدي كسي كه جاويد بزيست؟
اين چند نفس در تن تو عاريتي ست با عاريتي عاريتي بايد زيست
*******************
در عشق تو از ملالتم ننگي نيست با بيخبران در اين سخن جنگي نيست
اين شربت عشق داروي مرادنست نامردانرا از اين قدح رنگي نيست
*********
نظرات شما عزیزان:
|